بازکنندهdisintegrantواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که موجب از هم باز شدن اجزای قرص در تماس با مایع درون معده و روده میشود
disintegratingدیکشنری انگلیسی به فارسیتجزیه، از هم پاشیدن، متلاشی شدن، متلاشی کردن، تجزیه شدن، خرد کردن، فرو ریختن، فاسد شدن