dispartدیکشنری انگلیسی به فارسیرها کن، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن
dispartدیکشنری انگلیسی به فارسیرها کن، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن
disparagementدیکشنری انگلیسی به فارسینابسامانی، توهین، بی احترامی، بی اعتباری، خوار شماری، کاهش، انکارفضیلت
dispartsدیکشنری انگلیسی به فارسیجدا می شود، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن
dispartدیکشنری انگلیسی به فارسیرها کن، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن
disparagementدیکشنری انگلیسی به فارسینابسامانی، توهین، بی احترامی، بی اعتباری، خوار شماری، کاهش، انکارفضیلت
dispartsدیکشنری انگلیسی به فارسیجدا می شود، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن