پراکنش زبانlanguage dispersalواژههای مصوب فرهنگستانگسترش زبان در گسترۀ جغرافیایی در نتیجۀ عواملی مانند دین و جنگ و تجارت و فنّاوریهای نو
مِهزداییfog dispersalواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن مِه طبیعی با گرم کردن سطح زمین یا افشاندن آب یا یخافشانی در مِه اَبَرسرد پراکنده میشود
انتشاردیکشنری فارسی به انگلیسیcirculation, diffusion, dispersal, dissemination, issuance, issue, publication
توزیعدیکشنری فارسی به انگلیسیallotment, delivery, dispensation, dispersal, distribution, division, issue
پراکنش زبانlanguage dispersalواژههای مصوب فرهنگستانگسترش زبان در گسترۀ جغرافیایی در نتیجۀ عواملی مانند دین و جنگ و تجارت و فنّاوریهای نو
مِهزداییfog dispersalواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن مِه طبیعی با گرم کردن سطح زمین یا افشاندن آب یا یخافشانی در مِه اَبَرسرد پراکنده میشود