پراکندگیدیکشنری فارسی به انگلیسیdiffuseness, discursiveness, dispersal, dispersion, dissipation, distribution, excursiveness, percolation
پاشش تَپpulse dispersionواژههای مصوب فرهنگستانافزایش پهنای تَپ/ پالس براثر عبور از خط انتقال متـ . پاشش پالس
پاشش صوتacoustic dispersionواژههای مصوب فرهنگستانتجزیۀ موج صوتی مرکب به بسامدهای تشکیلدهندۀ آن در گذار از محیط انتشاری خاص
پراکندگی قیمتprice dispersionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن فروشندگان، برای کالای واحد، قیمتهای مختلف ارائه میدهند