displacementدیکشنری انگلیسی به فارسیجابه جایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
displacementsدیکشنری انگلیسی به فارسیجابجایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
displacementsدیکشنری انگلیسی به فارسیجابجایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
رانۀ قارهایcontinental drift, continental displacementواژههای مصوب فرهنگستانفرضیۀ تشکیل قارهها از راه قطعهقطعه شدن و حرکت قطعهها بر سطح زمین
جابهجایی ارتفاعیrelief displacementواژههای مصوب فرهنگستانانحراف نقطۀ تصویری از نقطۀ اصلی در هنگامی که نقطۀ شیئی به موازات محور اپتیکی حرکت داده میشود
جابهجایی الکتریکیelectric displacementواژههای مصوب فرهنگستانحاصلضرب گذردهی و شدت میدان الکتریکی متـ . القای الکتریکی electric induction