detailدیکشنری انگلیسی به فارسیجزئیات، تفصیل، جزء، تفاصیل، حساب ریز، فقره، بتفصیل شرح دادن، شرح دادن، بتفصیل گفتن، بکار ویژهای گماردن، ماموریت دادن
جزء 2details/ detailواژههای مصوب فرهنگستاندر هنرهای زیبا، بخش یا بخشهایی از یک اثر هنری که در کل اثر شاخص باشد متـ . جزئیات
شکست جزئیdetail fractureواژههای مصوب فرهنگستانشکست تاج ریل در نتیجۀ معایب سطحی ناشی از پوسته شدن و ترک سطحی تاج و جوش سیم اتصال