دودرلغتنامه دهخدادودر. [ دُ دَ ] (اِ) دگمه ٔ قبا. (ناظم الاطباء). تکمه . (آنندراج ). || سگک کمربند. (ناظم الاطباء). || گوی گریبان را گویند. (آنندراج ).
دودرلغتنامه دهخدادودر. [ دُ دَ ] (اِخ ) (مدرسه ٔ...) مدرسه ای در مشهد، دارای تزیینات کاشیکاری و گچبری . مورخ 843 هَ . ق . نوشته ٔ سردر به نام شاهرخ پسر امیر تیمور است (سابقاً مدرسه را مدرسه ٔ شاهرخ نیز می خواندند) و در سالهای اخیر ترمیم شده است . (از دایرة ال
دودرلغتنامه دهخدادودر. [ دُ دَ ] (ص مرکب ) هرچه دارای دو تا در باشد چون تیم و سرا و خانه و غیره : از شمار تو کس طرفه بمهر است هنوزوز شمار دگران چون در تیم دودر است . لبیبی .- خانه ٔ دودر ؛ که دارای دو مدخل و
دودیگرلغتنامه دهخدادودیگر. [ دُ دی گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دُدیگر. دوم . دومین .(یادداشت مؤلف ). ثانی . رجوع به ددیگر و دوم شود.
تلوتلو خوردندیکشنری فارسی به انگلیسیbumble, dodder, falter, reel, stagger, swag, teeter, totter, vacillate, wobble, roll
لرزیدندیکشنری فارسی به انگلیسیdodder, flicker, judder, palpitate, pulsate, quake, quaver, quiver, rock, shake, thrill, tremble, vibrate