دیودیسلغتنامه دهخدادیودیس . [ وْ ] (ص مرکب ) دیومانند. مردناهموار و عظیم الجثه و بدشکل . (آنندراج ). زشت . قبیح . (ناظم الاطباء). || مکار و دغاباز [ دغلباز ] . مکار و غدار و حیله باز. (از آنندراج ). || کثیف . || هنگفت . (ناظم الاطباء).
dodgesدیکشنری انگلیسی به فارسیمنفجر می شود، جاخالی، عمل شیطانی، اهمال، تمجمج، عیاری، گول زدن، طفره رفتن، جاخالی دادن، گریز زدن، طفره زدن، عدول کردن، این سو و ان سو رفتن