dragoonدیکشنری انگلیسی به فارسیdragoon، سواره نظام، بزور شکنجه بکاری واداشتن، سواره نظام را هدایت کردن
تِنّینDraco, Dra, Dragonواژههای مصوب فرهنگستانهشتمین صورت فلکی بزرگ که به دور قطب شمال آسمان پیچیده است و بخشی از ستارههای آن از بین دب اکبر و دب اصغر میگذرد