سرعت رانشdrift velocityواژههای مصوب فرهنگستانسرعت میانگین حاملهای بار الکتریکی تحت تأثیر میدان الکتریکی در نیمرساناها یا رساناها یا لولههای تخلیه
driftدیکشنری انگلیسی به فارسیرانش، راندگی، جسم شناور، توده باد اورده، برف باداورده، جریان اهسته، توده شدن، یخ رفت، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
driftدیکشنری انگلیسی به فارسیرانش، راندگی، جسم شناور، توده باد اورده، برف باداورده، جریان اهسته، توده شدن، یخ رفت، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
رانش اثیرether driftواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای که بنا بر آن اثیر نسبت به کرۀ زمین در حرکت است متـ . رانش اتر
رانش الکترودینامیکیelectrodynamic driftواژههای مصوب فرهنگستانحرکت ذرات باردار در جوّ بالا (upper atmosphere) که ناشی از ترکیب نیروی میدانهای الکتریکی و مغناطیسی است
رانش ژنیgenetic driftواژههای مصوب فرهنگستاننوسانات تصادفی در فراوانی نسبی دگرههای ژنها در جمعیتهای کوچک