ذروفلغتنامه دهخداذروف . [ ذُ ] (ع مص ) ذرف . ذَرفان ذریف . تذراف . اشک ازچشم رفتن . روان گردیدن سرشک . رفتن اشک و جز آن . (زوزنی ). دویدن و بردویدن چیزی روان چون اشک و جز آن .
draftدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش نویس، برات، طرح، مسوده، حواله، چرک نویس، برگزینی، برات کشی، انتخاب، اماده کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن