drunkدیکشنری انگلیسی به فارسیمست، دوران مستی، میگسار، معتاد به شراب، خورده، سرمست، مخمور، خنگ، لول، نشئه شده
ناخوردهمستdry drunkواژههای مصوب فرهنگستانفردی که رفتار و تفکر اعتیادی گذشته خود را بدون مصرف الکل از سر گرفته باشد