اتاق فرداخالیdue outواژههای مصوب فرهنگستاناتاقي که قرار است روز بعد در زمان خروج خالي شود متـ . فرداخالي
ریختهگری ریژهایdie casting 2, gravity die casting, permanent mould castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریختهگری که در آن فلز مذاب بهجای قالبهای ماسهای در قالبهای فلزی دائمی ریخته میشود
dueدیکشنری انگلیسی به فارسیناشی از، بدهی، حق، ذمه، موعد پرداخت، پرداختنی، حقوق، مقتضی، قابل پرداخت، سر رسد
dueدیکشنری انگلیسی به فارسیناشی از، بدهی، حق، ذمه، موعد پرداخت، پرداختنی، حقوق، مقتضی، قابل پرداخت، سر رسد
endueدیکشنری انگلیسی به فارسیپایان دادن، بخشیدن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، اراستن، دادن