دیرش عادیoriginal duration, normal duration, baseline duration, normal timeواژههای مصوب فرهنگستانزمان برآوردشدۀ اولیه برای انجام یک فعالیت
تداومدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinuance, continuation, continuity, duration, permanence, persistence
دیرش رخشآفتاب/ دیرش رخشافتابbright sunshine durationواژههای مصوب فرهنگستاندورۀ زمانیای که در آن تابش خورشیدی بهشدتی است که از اجسام سایههای آشکار ایجاد کند متـ . ساعات آفتابی
دیرش فعالیتactivity durationواژههای مصوب فرهنگستانطول مدت تقویمی یک فعالیت از آغاز تا پایان متـ . مدت فعالیت
دیرش واقعیactual durationواژههای مصوب فرهنگستانمدتتقویمی انجام یک فعالیت از آغاز واقعی تا تاریخ دادهها یا تا پایان واقعی فعالیت