حبیونلغتنامه دهخداحبیون . [ ح َب ْ بی ی ] (اِخ ) طائفه ای از عرب . بطن من بنی الولید. وهم بنوحبةبن راشدبن الولید. (صبح الاعشی ج 1 ص 332).
حبینلغتنامه دهخداحبین . [ ح ِب ْبی ] (اِخ ) نام کوئی به مرو که عوام آن را سکه ٔ حبین نامند و اصل آن سکه ٔ حبان است . و منسوب به حبان بن حبلة باشد. (سمعانی ) (معجم البلدان از ابوسعید).
حبنلغتنامه دهخداحبن . [ ح َ ] (ع مص ) احبن گردیدن ؛ یعنی مستسقی شدن . || حبن بر؛ خشم گرفتن بر. غضبناک شدن بر.