مزرعه
روغن کردن، چرب گوشت
ایلینگ
کمک کردن
تکان دادن
سوزش، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن
احساس مشترک، حس هم نوعی
عدم احساس
احساس کلاس
سوزش، چشم خود را بستن، چشم را بستن، کور کردن
چسب زدن