آموزش همدلیempathy trainingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که عموماً برای افزایش ارتباطات همدلانه به کار میرود
آموزش همدلیempathy trainingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که عموماً برای افزایش ارتباطات همدلانه به کار میرود
همدلیدیکشنری فارسی به انگلیسیagreement, accord, communion, concert, concord, concordance, empathy, entente, harmony, like-mindedness, sympathy, togetherness, truth