enableدیکشنری انگلیسی به فارسیفعال کردن، قادر ساختن، توانا ساختن، وسیله فراهم کردن، تهیه کردن برای، اختیار دادن
enablesدیکشنری انگلیسی به فارسیرا قادر می سازد، قادر ساختن، توانا ساختن، وسیله فراهم کردن، تهیه کردن برای، اختیار دادن
توانافزا 2enabler 1واژههای مصوب فرهنگستانهر بخش از آماد و پشتیبانی که امکان دستیابی به توانمندی جدید یا بهینه را فراهم کند
میداندهenabler 2واژههای مصوب فرهنگستانفردی که کارهای او سبب میشود که دیگری، عموماً یک معتاد، با پیامدهای ناگوار رفتارش روبهرو نشود