enclosureدیکشنری انگلیسی به فارسیمحفظه، محوطه، ضمیمه، حصار، دیوار، پیوست، حصار کشی، چاردیواری، چینه، چینهکشی، میان بار، چهار دیواری
حفاظ 1enclosure 1, telescope enclosureواژههای مصوب فرهنگستانسازهای که تلسکوپ در آن قرار میگیرد متـ . گنبد 2 dome1
پیوستدیکشنری فارسی به انگلیسیappendix, accompaniment, appendage, attachment, concomitant, enclosure, supplement
حفاظ 1enclosure 1, telescope enclosureواژههای مصوب فرهنگستانسازهای که تلسکوپ در آن قرار میگیرد متـ . گنبد 2 dome1