ingraftsدیکشنری انگلیسی به فارسیگیاهان دارویی، رنگ ثابت زدن، اسقاء کردن، اشباع کردن، در ذهن جانشین کردن، در جسم چیزی فرو کردن
ingraftدیکشنری انگلیسی به فارسیادغام، رنگ ثابت زدن، اسقاء کردن، اشباع کردن، در ذهن جانشین کردن، در جسم چیزی فرو کردن