espiesدیکشنری انگلیسی به فارسیespies، جاسوس بودن، جاسوسی کردن، بازرسی کردن، تشخیص دادن، دیده بانی کردن
espiedدیکشنری انگلیسی به فارسیespied، جاسوس بودن، جاسوسی کردن، بازرسی کردن، تشخیص دادن، دیده بانی کردن