evanescenceدیکشنری انگلیسی به فارسیتبخیر، امحاء، ناپایداری، محو تدریجی، فقدان تدریجی، ناپدیدی، غیب زدگی، زوال تدریجی
evanescedدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین رفته است، کم کم ناپدید شدن، بطرف صفر میل کردن، بتدریج محو و ناپدید شدن
ناپدید شدندیکشنری فارسی به انگلیسیabscond, disappear, dissipate, dissolve, evanesce, evaporate, go, vanish
evanescenceدیکشنری انگلیسی به فارسیتبخیر، امحاء، ناپایداری، محو تدریجی، فقدان تدریجی، ناپدیدی، غیب زدگی، زوال تدریجی
evanescedدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین رفته است، کم کم ناپدید شدن، بطرف صفر میل کردن، بتدریج محو و ناپدید شدن