زیاگانfaunaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ گونههای جانوری که در یک منطقۀ جغرافیایی و در دورهای معین زندگی میکنند
میانزیاگانmeiofauna, meiobenthos, meiobenthic faunaواژههای مصوب فرهنگستانجانوران کفزی که اندازۀ آنها بین ریززیاگان و درشتزیاگان است
فانیلغتنامه دهخدافانی . (ع ص ) ناپاینده . (ربنجنی ). نیست شونده . ناپایدار : اگر عقل فانی نگردد تو عقلی وگر جان همیشه بماند تو جانی . منوچهری .ما همه فانی و بقا بس تو راست ملک تعالی و تقدس تو راست . نظامی
فانیفرهنگ فارسی عمید۱. نیستشونده؛ ناپایدار؛ نابودشونده: ◻︎ خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲: ۶۳۷).۲. (تصوف) ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است.