fanaticدیکشنری انگلیسی به فارسیمتعصب، شخص متعصب، دیوانه، پرتعصب، دارای احساسات شدید، دارای روح پلید، خرافات پرست، خرافاتی
فنتقلغتنامه دهخدافنتق . [ ف ُ ت ُ ] (ع اِ) مهمان سرای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خان السبیل . مانند فندق و معرب است . (از اقرب الموارد).
فناتیکلغتنامه دهخدافناتیک . [ ف َ ] (فرانسوی ، ص ) متعصب در دین و مذهب . احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).