زن شهرآشوبfemme fataleواژههای مصوب فرهنگستانزنی معمولاً با جذابیت و زیبایی بسیار با باطنی فتنهگر که سرانجام شخصیت مرد فیلم را به نابودی میکشاند
فمیلغتنامه دهخدافمی . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نطنز شهرستان کاشان که دارای 280 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، حبوب ، پنبه ، تنباکو، صیفی ، انار و انجیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فعملغتنامه دهخدافعم . [ ف َ ] (ع مص ) پر کردن خنور را. (منتهی الارب ). پر کردن . (از اقرب الموارد). || شمیم ناک کردن مشام کسی را. (منتهی الارب ). پر بوی کردن بینی را. || به غضب آوردن . (از اقرب الموارد). || پر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) درخت گل . (فهرست مخزن الادویه ). درختی است یا
شهرآشوبدیکشنری فارسی به انگلیسیfemme fatale, devilish, mischief, mischief-maker, mischievous, shrewish