فطزلغتنامه دهخدافطز. [ ف َ ] (ع مص ) مردن و گویند لغتی است در فطس . (از اقرب الموارد). رجوع به فطس شود.
یادگاردیکشنری فارسی به انگلیسیfetish, hangover, heritage, keepsake, memento, relic, remembrance, reminiscences