ریختهپیراییfettlingواژههای مصوب فرهنگستانبریدن و جدا کردن راهگاه و زواید فلزی و پلیسهها از قطعات ریختگی
failingدیکشنری انگلیسی به فارسیشکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن