فضللغتنامه دهخدافضل . [ ف ُ ض ُ ] (ع اِ) جامه ٔ بادروزه که زنان در وقت عمل و کار پوشند. || (ص ) جامه ٔ بادروزه پوشنده . (منتهی الارب ).
فضللغتنامه دهخدافضل . [ف َ ] (اِخ ) نام کنیز متوکل است که شاعره ای بود و دریمامه تولد یافته بود. در زمان وی شاعره ای فصیح تر از او نبود. او را با علی بن جهم و ابودلف عجلی مداعباتی است . در شعرش رقت و ابداعی دیده میشود. دارای بداهت و سرعت انتقال بوده است . وفاتش بسال <span class="hl" dir="ltr
فضیللغتنامه دهخدافضیل . [ ف ُ ض َ ] (اِخ ) ابن عیاض . از مشاهیر عرفای قرن دوم هجری است . فضیل بن عیاض بن مسعود التمیمی الیربوعی ، مکنی به ابوعلی و ملقب به شیخ الحرم . از اکابر عباد و صلحا و در حدیث مورد اعتماد بود. کسانی از جمله امام شافعی از وی حدیث شنیده اند. اصل او از کوفه و مولدش سمرقند و