feintsدیکشنری انگلیسی به فارسیاحساسات، ظاهری، وانمود، نمایش دروغی، تظاهر، حمله خدعه امیز، وانمود کردن
foundsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیدا می کند، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، قالب کردن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن، پایه زدن، ساختمان کردن، بر پا کردن، ساختن، تشکیل دادن
findsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیدا می کند، یابنده، چیز یافته، یافتن، پیدا کردن، کشف کردن، جستن، تشخیص دادن