vileدیکشنری انگلیسی به فارسیگول زدن، بد اخلاق، زننده، پست، فرومایه، فاسد، دون، بدطینت، شرم اور، بدصفت، خسیس
fileدیکشنری انگلیسی به فارسیفایل، پرونده، سوهان، صورت، ضبط، صف، خط، اهن سای، دسته کاغذهای مرتب، قطار، فهرست، ضبط کردن، بایگانی کردن، سوهان زدن، ساییدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن، رژه رفتن
سدرأیکنندهfilibuster 2/ filibustererواژههای مصوب فرهنگستاننمایندهای از اقلیت مجلس که معمولاً با ایراد سخنرانیهای طولانی از رأیگیری در مجلس جلوگیری میکند