financeدیکشنری انگلیسی به فارسیدارایی، مالیه، سرمایه گذاری، دارایی، سرمایه گذاری، مالیه، علم دارایی، سرمایهتهیه کردن، تهیه پول کردن، سرمایه گذاری کردن، در کارهای مالی داخل شدن
financedدیکشنری انگلیسی به فارسیتامین مالی می شود، سرمایهتهیه کردن، تهیه پول کردن، سرمایه گذاری کردن، در کارهای مالی داخل شدن
financedدیکشنری انگلیسی به فارسیتامین مالی می شود، سرمایهتهیه کردن، تهیه پول کردن، سرمایه گذاری کردن، در کارهای مالی داخل شدن
refinanceدیکشنری انگلیسی به فارسیبازپرداخت بدهی، از نو تجارت کردن، سرمایهاضافهاندوختن، تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن
تأمین مالی خُردmicrofinanceواژههای مصوب فرهنگستانسیاست تأمین مالی در قالب وامهای کوچک به افراد نیازمند
امور مالی جنگلforest financeواژههای مصوب فرهنگستانارزشیابی و حسابرسی و بررسی سرمایهگذاری در امور جنگلداری شامل بیمه و مالیاتبندی و تخصیص اعتبارات