flareدیکشنری انگلیسی به فارسیشعله ور شدن، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، نمایش، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن
پاشنهنشینیflare 2, flare outواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از پرواز، قبل از تماس با زمین که در آن دماغۀ هواپیما بالا آورده میشود تا سرعت فرود کم شود؛ در این حالت ابتدا چرخهای عقب با باند تماس مییابد
flareدیکشنری انگلیسی به فارسیشعله ور شدن، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، نمایش، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن
flareدیکشنری انگلیسی به فارسیشعله ور شدن، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، نمایش، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن