flatدیکشنری انگلیسی به فارسیتخت، اپارتمان، جلگه، دشت، قسمتی از یک عمارت، مسطح، صاف، هموار، پهن، یک دست، خنک، بی مزه، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع
ریل پایهتختflat bottomed rail, Vignoles rail / Vignol rail, tee rail, T-railواژههای مصوب فرهنگستانریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایۀ ریل است
flatدیکشنری انگلیسی به فارسیتخت، اپارتمان، جلگه، دشت، قسمتی از یک عمارت، مسطح، صاف، هموار، پهن، یک دست، خنک، بی مزه، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع
flatدیکشنری انگلیسی به فارسیتخت، اپارتمان، جلگه، دشت، قسمتی از یک عمارت، مسطح، صاف، هموار، پهن، یک دست، خنک، بی مزه، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع