filletدیکشنری انگلیسی به فارسیفیله، سربند، گچ بری، نوار، گیس بند، قیطان، پشت مازو، تذهیب کاری کردن، اهن تنکه یا تسمه اهن
baffledدیکشنری انگلیسی به فارسیسردرگم، گیج، مات مبهوت، گیج یا گمراه کردن، دست پاچه کردن، بینتیجه کردن
shuffledدیکشنری انگلیسی به فارسیزدن، مخلوط کردن، بهم امیختن، بر زدن، بهم مخلوط کردن، بی قرار بودن، این سو و ان سو حرکت کردن