مهندس پروازflight engineerواژههای مصوب فرهنگستانیکی از خدمۀ پرواز که مسئول نظارت بر کارکرد و سلامت سامانۀ قدرت و دیگر سامانهها و همچنین مدیریت سوخت و گاهی نظارت بر خدمات فنی بین پروازی است
flightدیکشنری انگلیسی به فارسیپرواز، گریز، عزیمت، یک رشته پلکان، مهاجرت، سلسله، پرواز کردن، پریدن، کوچ کردن
flightدیکشنری انگلیسی به فارسیپرواز، گریز، عزیمت، یک رشته پلکان، مهاجرت، سلسله، پرواز کردن، پریدن، کوچ کردن
flightدیکشنری انگلیسی به فارسیپرواز، گریز، عزیمت، یک رشته پلکان، مهاجرت، سلسله، پرواز کردن، پریدن، کوچ کردن