flow chartدیکشنری انگلیسی به فارسینمودار جریان، نمودار گردشی، روندنما، نمودار جریان وسیر مواد در کارخانه، نودار جریان امور صنعتی و پیچیده
نمودار جریان کارflow chartواژههای مصوب فرهنگستاننموداری که پیوندهای موجود میان مراحل مختلف یک فرایند یا بخشهایی از یک سامانه را نشان میدهد
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن