فیلورلغتنامه دهخدافیلور. (اِخ ) دهی است از دهستان اشترجان از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که دارای 123 تن سکنه است . آب آن از زاینده رود و محصول عمده اش غله ،. برنج ، پنبه و کار دستی زنان کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1
فیلورلغتنامه دهخدافیلور. [ ل َ وَ ] (ص مرکب ) پیلور. (فرهنگ فارسی معین ). داروفروش . کسی که داروهای گوناگون فروشد. رجوع به پیلور و پیله ور شود.
floorدیکشنری انگلیسی به فارسیکف، طبقه، بستر، کف زمین، اشکوب، فرش، کف اطاق، بزمین زدن، شکست دادن، کف سازی کردن، فرش کردن
فلوئورزنیfluoridationواژههای مصوب فرهنگستانافزودن مادۀ شیمیایی فلوئوردار به آب آشامیدنی برای افزایش غلظت یون فلوراید تا حد مجاز
تاریخگذاری فلوئوریfluorine datingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تاریخگذاری نسبی مبتنی بر اندازهگیری میزان فلوئور در استخوانها از زمان تدفین به بعد