foilدیکشنری انگلیسی به فارسیفویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
چفللغتنامه دهخداچفل . [ چ َ ف َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان لفسجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 6 هزارگزی باختر لاهیجان ، کنار راه شوسه ٔ سیاهکل واقع است . جلگه ای و مرطوب است با هوای معتدل که 366 تن سکنه دارد. آبش از سفی
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ ] (ع ص ) (نعت فاعلی ) ناقة حفول ؛ ناقه ٔ بسیار شیر در پستان . (از اقرب الموارد).
foilsدیکشنری انگلیسی به فارسیفویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
foilsدیکشنری انگلیسی به فارسیفویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن