foldingدیکشنری انگلیسی به فارسیتاشو، در اغل کردن، جا کردن، تا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن، تابیدن، بکسب یا شغل پایان دادن
زاپاس جمعشوfolding spare, folding temporary spare, collapsible spare tyreواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زاپاس موقت که پیش از استفاده باید تایر آن باد شود
زاپاس جمعشوfolding spare, folding temporary spare, collapsible spare tyreواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زاپاس موقت که پیش از استفاده باید تایر آن باد شود
بالة تاشوfolding finواژههای مصوب فرهنگستاندر هواگرد یا موشک، دُم عمودی یا بالهای دارای لولای محوری در پایه که پیش از پرتاب بر روی بدنه میخوابد
enfoldingدیکشنری انگلیسی به فارسیانعطاف پذیر، در لفافه پیچیدن، پیچیدن، با لفافه پوشاندن، در اغوش گرفتن، در بر گرفتن