پِی پیوستهcontinuous footingواژههای مصوب فرهنگستانپی مرکبی که بار چند ستون متوالیِ همراستا یا یک دیوار را تحمل کند
وضعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way
پِی پیوستهcontinuous footingواژههای مصوب فرهنگستانپی مرکبی که بار چند ستون متوالیِ همراستا یا یک دیوار را تحمل کند