foozlesدیکشنری انگلیسی به فارسیfoozles، ضربت نادرست، با خام دستی زدن، بد زدن، سرهم بندی کردن، بد ساختن
foozlesدیکشنری انگلیسی به فارسیfoozles، ضربت نادرست، با خام دستی زدن، بد زدن، سرهم بندی کردن، بد ساختن
foozlesدیکشنری انگلیسی به فارسیfoozles، ضربت نادرست، با خام دستی زدن، بد زدن، سرهم بندی کردن، بد ساختن