فریرلغتنامه دهخدافریر. [ ف َ ] (اِ) گیاهی است بغایت خوشبو وتفریج دل کند و بدان تداوی نمایند و آن را گاوزبان گویند و به عربی لسان الثور خوانند. (برهان ). مصحف فریز است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فریز شود.
فریرلغتنامه دهخدافریر. [ ف َ ] (ع اِ) بره ٔ میش و گاوساله ٔ دشتی یا بره یا بره ٔ نر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
freerدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادتر، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد، مختار، مبرا، مجاز، حق انتخاب، اختیاری، غیر مقید، سرخود، مستقل، میدانی، روا