freshدیکشنری انگلیسی به فارسیتازه، بتارزگی، تازه کردن، خنک کردن، خنک ساختن، شیرین، تر و تازه، تازه نفس، سبز، سرد، زنده، خنک، باطراوت، با نشاط، خرم، جسور، پر رو، اماده، با روح
freestدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادانه، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد، مختار، مبرا، مجاز، حق انتخاب، اختیاری، غیر مقید، سرخود، مستقل، میدانی، روا