gaggedدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب افتاده، محدود کردن، دهان بند بستن، پوزهبند بستن، مانع فراهم کردن برای
gaugedدیکشنری انگلیسی به فارسیاندازه گیری شده، اندازه گرفتن، پیمانه کردن، ازمایش کردن، گرو گذاشتن، شرط بستن