غنگ غنگ زدنلغتنامه دهخداغنگ غنگ زدن . [ غ َ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) ناله کردن . آواز حزین برآوردن : غنگ غنگی میزنم تا یک غزل آورم بیرون ز الواح ازل . مولوی (از جهانگیری ).رجوع به غَنگ شود.
لا غني عنهدیکشنری عربی به فارسیواجب , حتمي , چاره نا پذير , ضروري , ناگزير , صرفنظر نکردني , لا زم الا جرا
غیانیلغتنامه دهخداغیانی . [ غ َی ْ یا ] (ص نسبی ) منسوب به غَیّان ، بطنی از جهینه . (از انساب سمعانی ).رجوع به غَیّان شود. || منسوب به غَیّان ،بطنی از خزرج . رجوع به غَیّان شود. || منسوب به غَیّان ، بطنی از خطمه . رجوع به غَیّان شود.
چغانیلغتنامه دهخداچغانی . [ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چغان و اهل چغان . منسوب به «چغان » که بعضی آن را ناحیتی و برخی شهری در ماوراءالنهر دانسته اند. صغانی و صاغانی ، آن کس که در ناحیت یاشهر چغان میزیسته یا بدانجا منسوب بوده است . اهل چغان . تنی از مردم چغان . از مردم چغانیان :<
غنیلغتنامه دهخداغنی . [ غ َ ] (اِخ ) قاسم غنی . به سال 1316 هَ . ق . در شهر سبزوار متولد شد. پدرش سیدعبدالغنی زراعت پیشه بود و از محضر حاج ملا هادی سبزواری حکیم و فیلسوف معروف معاصر درک فیض کرده بود، و به فلسفه و ادبیات علاقه داشت و از این رو فرزندش نیز از ک
gainedدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آورد، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، کسب کردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن
gainerدیکشنری انگلیسی به فارسیگیرنده، استفاده کننده، نفع بر، کسیکه سود میبرد، درخت ارغوان، شیرجه از پشت
gainersدیکشنری انگلیسی به فارسیگیرنده، استفاده کننده، نفع بر، کسیکه سود میبرد، درخت ارغوان، شیرجه از پشت
gainedدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آورد، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، کسب کردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن
gainerدیکشنری انگلیسی به فارسیگیرنده، استفاده کننده، نفع بر، کسیکه سود میبرد، درخت ارغوان، شیرجه از پشت
gainersدیکشنری انگلیسی به فارسیگیرنده، استفاده کننده، نفع بر، کسیکه سود میبرد، درخت ارغوان، شیرجه از پشت