لغتنامه دهخدا
غلف . [ غ َ ] (ع مص ) در غلاف کردن شیشه را. (منتهی الارب ). در غلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پوشانیدن شیشه و در غلاف کردن آن . (از اقرب الموارد). || غالیه به کار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). غالیه کردن موی و ریش را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آلودن ریش به غالی