لغتنامه دهخدا
غنودن .[ غ ُ دَ ] (مص ) به خواب اندرشدن . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). خواب رفتن و چشم از خواب گرم کردن . (فرهنگ اوبهی ). در خواب شدن . (برهان قاطع). خواب گران کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا). خواب کردن . (فرهنگ رشیدی ). مژه گرم کردن . خواب سبک کردن . چرت زدن . پینگی . غنویدن . (برها