غلط غلوطفرهنگ فارسی معین( ~. غُ) [ ازع . ] (عا.) 1 - (ص مر.) پر غلط ، بسیار غلط . 2 - (ق مر.) با غلط بسیار.
یغلولغتنامه دهخدایغلو. [ ی َ ل َ / لُو ] (اِ) یغلوی . (از برهان ) (از جهانگیری ) (از آنندراج ). رجوع به یغلوی شود.
یغلویلغتنامه دهخدایغلوی . [ ی َ ل َ ] (اِ) یغلو. یغلا. یغلاوی . تاوه ای که در آن روغن و چیزهای دیگر بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) : بغرا بیا که دنبه ٔ پرواری و بره در یغلوی درآمد و میل گداز کرد. بسحاق اطعمه .|| کاسه مانند م