gainedدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دست آورد، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، کسب کردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن
genitourinaryدیکشنری انگلیسی به فارسیمجاری تناسلی و ادراری، جهآز تناسلی و ادراری، وابسته به دستگاه اداری تناسلی