gentleدیکشنری انگلیسی به فارسیملایم، ملایم کردن، رام کردن، ارام کردن، مهربان، لطیف، نجیب، ظریف، ارام، با تربیت، اهسته، لین، بامروت
gentlestدیکشنری انگلیسی به فارسیبدترین، ملایم، مهربان، لطیف، نجیب، ظریف، ارام، با تربیت، اهسته، لین، بامروت
تدفین نیمخمیدهsemi-flexed burial, gently flexed burial, lossely flexed burial, semi-crouched burial, half flexedburial, slight hocker burial, open flexure burialواژههای مصوب فرهنگستانتدفینی که در آن جسد به پهلو متمایل و پاها کمی به سمت شکم، بین180 تا 90 درجه، جمع شده باشد
با ملاحظهدیکشنری فارسی به انگلیسیconsiderate, considerately, deferential, discreet, gentle, gently, thoughtful
با ملایمتدیکشنری فارسی به انگلیسیblandly, gently, leniently, lightly, meekly, mildly, soft, softly, suavely